بیجه. [ ج َ / ج ِ ] ( اِ ) معشوقه کلمه فارسی است و این مصغر و مخفف بی بی است. ( غیاث ). ( از تاج العروس ) ( یادداشت بخط مؤلف ). و هو العرس و العرس حائط بین حائطی البیت الشتوی لایبلغ به اقصی لیکون ادنی و انما یکون ذلک بالبلاد الباردة. ( قاموس از یادداشت بخط مؤلف ). بمعنی عرس است و آن دیواری است که مابین دو دیوار خانه سرمایی نهند و بنهایت نرسانند و مسقف سازند تا آنجا گرم تر شود. ( منتهی الارب ) ( یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به بیچه و عرس شود.
فرهنگ معین
(بِ جَ ) ( اِ. ) ۱ - مقداری از کالا که بدون وزن کردن و شمردن ، خرید و فروش شود. ۲ - مقدار زمینی که بتوان در آن صد من بذر کاشت .
فرهنگ فارسی
معشوقه و این مصغر است و مخفف بی بی است یا فارسی ٠
ویکی واژه
مقداری از کالا که بدون وزن کردن و شمردن، خرید و فروش شود. مقدار زمینی که بتوان در آن صد من بذر کاشت.