بیجه

لغت نامه دهخدا

بیجه. [ ج َ / ج ِ ] ( اِ ) معشوقه کلمه فارسی است و این مصغر و مخفف بی بی است. ( غیاث ). ( از تاج العروس ) ( یادداشت بخط مؤلف ). و هو العرس و العرس حائط بین حائطی البیت الشتوی لایبلغ به اقصی لیکون ادنی و انما یکون ذلک بالبلاد الباردة. ( قاموس از یادداشت بخط مؤلف ). بمعنی عرس است و آن دیواری است که مابین دو دیوار خانه سرمایی نهند و بنهایت نرسانند و مسقف سازند تا آنجا گرم تر شود. ( منتهی الارب ) ( یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به بیچه و عرس شود.

فرهنگ معین

(بِ جَ ) ( اِ. ) ۱ - مقداری از کالا که بدون وزن کردن و شمردن ، خرید و فروش شود. ۲ - مقدار زمینی که بتوان در آن صد من بذر کاشت .

فرهنگ فارسی

معشوقه و این مصغر است و مخفف بی بی است یا فارسی ٠

ویکی واژه

مقداری از کالا که بدون وزن کردن و شمردن، خرید و فروش شود.
مقدار زمینی که بتوان در آن صد من بذر کاشت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال درخت فال درخت فال انبیا فال انبیا فال نوستراداموس فال نوستراداموس