لغت نامه دهخدا
درویشان. [ دَرْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ایلی تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد. واقع در 45 هزار و پانصد گزی جنوب خاوری مهاباد و 23هزارگزی خاور راه شوسه مهاباد به سردشت ، با 379 تن سکنه آب آن از سیمین رود و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
درویشان. [ دَرْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان وفس عاشقلو بخش رزن شهرستان همدان. واقع در 112هزارگزی جنوب خاوری قصبه رزن و 15هزارگزی جنوب خاوری کمیجان ، با 612 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. بنای امامزاده قدیمی دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
درویشان. [ دَرْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش صحنه شهرستان کرمانشاهان. واقع در 4هزارگزی جنوب خاوری صحنه و یک هزار و پانصدگزی راه شوسه کرمانشاه همدان ، با 180 تن سکنه. آب آن از سراب بید سرخ و چشمه است و از راه آن اتومبیل میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
درویشان. [ دَرْ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ژاوه رود بخش حومه شهرستان سنندج واقع در 27هزارگزی جنوب باختری سنندج و 3هزارگزی جنوب بزرآب ، با 140 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
درویشان. [ دَرْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان باغ ملک. کنار راه اتومبیل رو هفتگل به ایذه. آب آن از رودخانه زرد و راه آن اتومبیل رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
درویشان. [ دَرْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد. واقع در 35هزارگزی شمال باختری اردل و 6هزارگزی راه دوپلان به ناغان ،با 231 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است و زیارتگاه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).