خیمی

لغت نامه دهخدا

خیمی. [ خ َ ] ( ص نسبی ) خیمه فروش. آنکه خیمه دوزد وفروشد. ( یادداشت مؤلف ). خیمه دوز. ( ناظم الاطباء ).
خیمی. ( اِ ) مرقة و شوربایی که از حیوان صدف طلینا کنند. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

مرقه و شوربایی که از حیوان صدف طلینا کنند .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم