لغت نامه دهخدا
از پریزت چنان بلرزد کوه
که زمین بومهن بلغزاند.حکیم علی فرقدی ( از جهانگیری ).|| بیدگیا. ( کازیمیرسیکی ) ( شلیمر ). || سبزه ای که در کنار جوی و رودخانه و تالاب و جائی که آب بسیار باشد بروید. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ جهانگیری ). || مخفف پرویزن. آردبیز. غربال.