حمالی

لغت نامه دهخدا

حمالی. [ ح َم ْما ] ( حامص ) حمالت. حرفه و پیشه حمال :
بهر حمالی خوانند مرا
کآب نیکو کشم و هیزم چست.خاقانی.چند حمالی جهان کردن
در زمین حمل زر نهان کردن.خاقانی.|| اجرت حمال.

فرهنگ فارسی

شغل و پیش. حمال بار بری .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم