غلتبان

لغت نامه دهخدا

غلتبان. [ غ َ ] ( اِ مرکب ) سنگی باشد مدور و طولانی یعنی به شکل استوانه زیاده بر نیم گز، و آن را بر پشتهای بامی که نو میپوشند غلطانند تا محکم شود و باران فرودنیاید . ( برهان قاطع ). سنگی گرد و دراز که بر پشتهای بام غلطانند تا برف و باران و نم فرونیاید و معنی ترکیبی غلتنده بر بان ؛ یعنی بر بام. ( فرهنگ رشیدی ).غرتبان. || ( ص ) مردم بی حمیت و دیوث را هم میگویند چه او را نیز مانند این سنگ اختیاری نیست ومحکوم زن خود است به هر جا که خواهد میفرستد و بهر طرف که داند میدواند و به فتح ثالث هم درست است بر وزن همزبان ، و در این زمان به سبب قرب مخرج غین را به قاف بدل کرده قلتبان مینویسند. ( برهان قاطع ). در قاموس گلتبان آورده به معنی دیوث و ظاهراً اصل فارسی همین است که به عربی نقل کرده اند، و قرطبان و قلتبان معرب آن است. ( از فرهنگ رشیدی ). غرتبان :
هرگز این زن بمزد را نرسد
که مرا خام غلتبان گوید
که اگر در سرای او به مثل
تره کارند غلتبان روید.انوری ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ).رجوع به قلتبان شود.

فرهنگ معین

(غَ لْ تَ ) ۱ - (اِ. ) سنگی به شکل استوانه که آن را روی بام های کاهگلی می غلتاندند تا کاهگل سفت شود. ۲ - (ص . ) مردی که آلت دست زنش باشد.

فرهنگ عمید

= غلتک
دیوث، زن به مزد.

فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) سنگی بشکل استوانه قریب نیم گز که آن را بر سطح بام غلتانند غلتک ۲ - ( صفت ) بی حمیت دیوث .

ویکی واژه

سنگی به شکل استوانه که آن را روی بام‌های کاهگلی می‌غلتاندند تا کاهگل سفت شود.
مردی که آلت دست زنش باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم