رجک

لغت نامه دهخدا

رجک. [ رَ ج َ ] ( اِ ) رچک. رجغک. آروغ. رجغک و بادی که از راه گلو برآید. ( ناظم الاطباء ). فواق. باد گلو. آروغ. ( آنندراج ) ( از برهان ) :
ببندد دهان خود از فرط بخل
که برناید از سینه او رجک .طیان ژاژخای ( از آنندراج ).و رجوع به رجعک و رچک و رجغک شود.

فرهنگ معین

(رَ جَ ) (اِ. ) آروغ .

ویکی واژه

آروغ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال چوب فال چوب فال چای فال چای فال تک نیت فال تک نیت