رجک. [ رَ ج َ ] ( اِ ) رچک. رجغک. آروغ. رجغک و بادی که از راه گلو برآید. ( ناظم الاطباء ). فواق. باد گلو. آروغ. ( آنندراج ) ( از برهان ) : ببندد دهان خود از فرط بخل که برناید از سینه او رجک .طیان ژاژخای ( از آنندراج ).و رجوع به رجعک و رچک و رجغک شود.