دلهره

لغت نامه دهخدا

دلهره. [ دِ هَُ رَ / رِ / هَُرْ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) ( از: دل + هره ، اسم صوت و آن در مقام حکایت فروریختن از جای است ) فروریختن دل از ناگاهان. در اصطلاح عوام ، قسمی ضربان قلب که از یاد آمدن امری خطیر پدید شود. اضطراب و ترس که حرکات قلبی را تندتر کند. تپش دفعی قلب. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). شور زدن دل. تشویش : این حوض و این بچه ها مایه دلهره شبانه روزی من شده اند. این پله های یخ زده مایه دلهره است ؛ یعنی قلب آدمی هربار که کسی خاصه طفلی از آن بالا یا پائین می رود به طپش می آید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

(دِ هُ رِ ) (اِ. ) (عا. ) اضطراب ، نگرانی .

فرهنگ عمید

۱. تپش دل به سبب ترس ناگهانی.
۲. تشویش، اضطراب.

فرهنگ فارسی

تپش دل بسبب ترس ناگهانی، تشویش، اضطراب
( اسم ) اضطراب شور زدن دل تشویش .

ویکی واژه

(عا.)
angoscia
اضطراب، نگرانی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال جذب فال جذب فال تاروت فال تاروت فال تخمین زمان فال تخمین زمان