لغت نامه دهخدا
بخورشیدی سریرش هست موصوف
بمه برکرده معروفیش معروف.نظامی.- سال خورشیدی ؛ مقابل سال هجری. سالی که مدت آن سیصدوشصت وپنج روز و چند ساعت است.
|| ( حامص ) پرتوافکنی. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِ ) گلهای تیره مخصوصی از گیاهان که در وسط آنها دایره ای از گلهای زرد و در کنارشان اشعه ای از گلهای رنگین است مانند گل آفتاب گردان. ( دایرةالمعارف فارسی ).
خورشیدی. [ خوَرْ / خُرْ ] ( اِخ ) نام شاعری بوده است که بقول رشیدالدین وطواطدر حدائق السحر اشعار ذوبحرین منشوری ابوسعید احمدبن محمد سمرقندی را شرح کرده است. ( یادداشت مؤلف ).