لغت نامه دهخدا
خلر. [ خ ُ / خ َ ل َ ] ( اِ ) نوعی از غله شبیه بکرسنه. ( ناظم الاطباء ). جلبان. ( یادداشت بخط مؤلف ). نباتی است که میوه آن در غلافی است مانند غلاف باقلا و در طعم نزدیک به باقلاست و دانه های آن نزدیک به گردیست. در عربی بعضی خلر را باقلا و برخی جلبان و برخی ماش دانسته اند: دانه ای است شبیه کرسنه و ساقه او کمتر از ذرعی و برگش ریزه و گلش مابین سفیدی و زردی و غلافش شبیه به غلاف باقلا کوچکتر و پوست آن غلیظتر و عریض تر وبسیار سفید باشد و دانه او بقدر نخود کوچکی آنرا جلبان ابیض نامند. دوم آنکه کوچکی و تدویر کمتر از اول می باشد و آنرا بنقه نامند و مذکور شد. سوم طویل الغلاف قریب به باقلا و سیاه رنگ و دانه آن مستدیر مایل بزردی است و بسیار تلخ و در مصر بسیله گویند. چهارم دانه او کوچکتر و پهن و اغبر است و جلبان اسود نامندو پنجم رقیق الغلاف سفیددانه است و او را قصاص گویند.( از تحفه حکیم مؤمن ). گیاهی است ازتیره بقولات و از دسته پیچی ها که دانه هایش شبیه به نخود و یا پوست تیره رنگ متمایل به سیاه است که جزو بنشنها محسوب است. و در تداول اهالی خراسان ، آنرا مُلْمُلی گویند. ( از گیاه شناسی گل گلاب ).
خلر. [ خ ُل ْ ل َ ] ( اِخ ) مکانی نزدیک بدو منزلی شیراز و اطراف آن کوه و خانه ها در پهلوی کوه ساخته اند و بیشتر محصول آنجا کوه ها تاک انگور است و آب آن از باران و انگور آن ضخیم و سطبر پوست وشیرین شود و از آن شیره و دوشاب پزند و به اهل شهر فروشند. غالب ارامنه آن انگور را شراب کنند و بعمل آورند و بدور و نزدیک فرستند و فروشند و بروم و فرنگ برند و پسندند و مشهور عالم گردیده ، چنانکه شعرا در اشعار آورده اند. ( از انجمن آرای ناصری ) :
تعالی زین نگار خلری و جلوه های او
که گاهش جلوه اندر روم و گاهی در فرنگستی.؟ ( از انجمن آرای ناصری ).آبی که آبکش کند اندر خم
کی همچو باده ایست در خلر.؟ ( از انجمن آرای ناصری ).رجوع به خلار در این لغت نامه شود.
- شراب خلر ؛ شراب معروف بی نظیر است که در خلر ( خلار ) نزدیک شیراز بعمل می آید.