نیشدار. ( نف مرکب ) صاحب نیش. دارنده نیش. آنکه نیش دارد چون عقرب و مانند آن. ( یادداشت مؤلف ). گزنده. نیش زن : بیندیش از آن پشّه نیشدار که نمرود را گفت سر پیش دار.نظامی.|| ذوناب. آنکه نیش دارد. ( فرهنگ فارسی معین ). حیوان درنده. || آزارنده. زننده. ( یادداشت مؤلف ). موهن. اهانت آمیز. ( فرهنگ فارسی معین ): کنایه یا سخن نیشدار؛ طعنه و سخن ملامت آمیز و دلازاری که به قصد آزردن و توهین کسی ادا شود.
فرهنگ معین
(ص فا. ) ۱ - آن که نیش دارد. ۲ - دارای نوک تیز. ۳ - اهانت آمیز.
فرهنگ عمید
۱. دارای نیش. ۲. [مجاز] زننده و آزاردهنده.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنکه نیش دارد : ذوناب : (( جانور نیشدار . ) ) ۲ - دارای نوک تیز . ۳ - موهن اهانت آمیز : (( در حالی که با آب بازی بازی میکرد بحرفهای او که گزنده و نیشدار شده بود گوش داد . ) )