مجدوع

لغت نامه دهخدا

مجدوع. [ م َ ] ( ع ص ) بینی بریده.( المعجم چ دانشگاه ص 59 ). || ( اصطلاح عروض )از ازاحیف مفعولات است و آن اسقاط هر دو سبب مفعولات است و ساکن گردانیدن تاء، لات بماند پس فاع به سکون عین به جای آن بنهند و فاع چون از مفعولات خیزد آن را مجدوع خوانند یعنی بینی بریده و این اسم این زحاف را لایق نیفتاده است. ( از المعجم چ دانشگاه ص 58 و 59 ).

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) بینی بریده .

ویکی واژه

بینی بریده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال نخود فال نخود فال تک نیت فال تک نیت فال رابطه فال رابطه