دانگه

لغت نامه دهخدا

دانگه. [ گ َ / گ ِ ] ( ص ) مرکب آارهوس است از: دانگ + هاء. و آن در ترکیب با اعداد خاصه با عدد دو چهار و شش مستعمل است و تنها بکار نرود و کلمات دودانگه و چهاردانگه برای اسامی محل مخصوصاً بلوکات و بصورت اسم خاص مستعمل است. برای مثال به سفرنامه مازندران و استراباد رابینو بخش انگلیسی ص 51 و 56 و 57 و 123 و 124 رجوع شود. و در ترکیب ششدانگه به معنی تمام و کامل و دربست و همگی و کل چیزی است.

فرهنگ فارسی

از دانگ و هائ و آن در ترکیب با اعداد خاصه با عدد دو و چهار و شش

ویکی واژه

منسوب به دانگ؛ شاید کهن‌ترین شیوه بانکداری پیش از اختراع پول. (تعاون کودکان باستان): روز سیزده بدر که می‌شد به بچه‌ها استقلال عمل داده می‌شد، بدین سبب آنها از عیدانه خود بطور مساوی سرمایه گذاشته برای ناهار و بعد از ناهار خود خوراکی و تنقلات تهیه البته با کمک مادرها آماده می‌شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال ای چینگ فال ای چینگ فال میلادی فال میلادی فال پی ام سی فال پی ام سی