( شعشعة ) شعشعة. [ ش َ ش َ ع َ ] ( ع مص ) آب آمیختن مر شراب را. ( منتهی الارب ) ( از تاج المصادر بیهقی ) ( ناظم الاطباء ) ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || آب آمیختن شیر را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || برداشتن سر اشکنه را و دراز گردانیدن روغن آن را و چرب ساختن : شعشع الثرید. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || آمیختن بعض چیزی را به بعض آن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). || چکانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || ( اِ ) شراب. ( آنندراج ) ( از غیاث اللغات ). شعشعه. [ ش َ ش َ ع َ / ع ِ ] ( از ع ، اِمص ) شعشعة. تابندگی. تابناکی. شعشعه جمال فلان.( یادداشت مؤلف ). روشنی. ( از آنندراج ) : فر فردوس است این پالیز را شعشعه عرش است مر تبریز را.مولوی.بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلی صفاتم دادند.حافظ.شعشعه شعله توضیحش صیقل آئینه ٔاظهار.( ظهوری ، از آنندراج ).آفتاب شعشعه مهر سایه مهر پناه.( عرفی شیرازی ، از آنندراج ).|| به معنی روشنی آفتاب است ، و کسانی که به یک عین نویسند خطاست ولی در زبان عرب بدین معنی نیامده. ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ).
فرهنگ معین
(شَ شَ عَ یا عِ ) [ ع . شعشعة ] (مص ل . ) پراکنده شدن نور.
فرهنگ عمید
پراکنده شدن نور و روشنایی آفتاب.
فرهنگ فارسی
به آب آمیختن شیریاشراب، پراکنده شدن نورو آفتاب ۱ - ( مصدر ) پراکنده شدن روشنایی ( آفتاب و غیره ) . ۲ - ( مصدر ) ممزوج کردن شیر یا شراب با آب . آب آمیختن مر شراب را یا آب آمیختن شیر را .