سیاه کار. ( ص مرکب ) کنایه از فاسق و فاجر و ظالم و محیل و گناهکار. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) : مکاره ای است اندر خشم ، سیاه کاره ای سپیدچشم. ( جهانگشای جوینی ). بیا بمیکده و چهره ارغوانی کن مرو بصومعه کآنجا سیاه کارانند.حافظ.جانا روا مدار که بی هیچ موجبی چشم سیاه کار تو خونم هدر کند.ابن یمین ( از آنندراج ).
فرهنگ معین
(ص . ) بدکار، ظالم .
فرهنگ عمید
۱. بدکار، گناهکار، فاسق. ۲. ظالم، ستمکار.
فرهنگ فارسی
سیه کار:کنایه ا بدکار، گناهکار، فاسق، ستمکار ( صفت ) ۱ - آن که سیاه کند مسود . ۲ - بد کار فاسق . ۳ - ظالم ستمکار .