لغت نامه دهخدا
سکنج. [ س ُ ک ُ ] ( اِ ) گندیدگی دهن و بوی دهان و به عربی بَخَر خوانند. ( غیاث ) ( برهان ) ( آنندراج ). || ( ص ) شخصی را نیز گویند که بوی دهان داشته باشد. ( برهان ) .
سکنج. [ س ِ ک ُ ] ( اِ ) سرفه کردن و آواز بگلو آوردن. ( رشیدی ) ( برهان ) ( آنندراج ). || تراش که از تراشیدن است. ( برهان ) ( انجمن آرای ناصری ) ( رشیدی ). || گزیدن که از گزندگی باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( رشیدی ).