لغت نامه دهخدا
ساکب. [ک ِ ] ( ع ص ) ریزان. ( منتهی الارب ) ( شرح قاموس ). سَکوب. سَیکَب. ( شرح قاموس ). ریزنده. فروریزنده ( آب یا اشک ): دمع ساکب؛ اشک ِ ریزان. ( منتهی الارب ). ماء ساکب؛ آب ریزان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ):
فتاد آنگهی چشم من بر قوافل
عیون غرقه در خون والدمع ساکب.حسن متکلم.