دارنده

لغت نامه دهخدا

دارنده. [ رَ دَ / دِ ] ( نف ) مالک. کسی که چیزی به او تعلق دارد :
که او داد برنیک و بد دستگاه
که دارنده آفتابست و ماه.فردوسی.دارای سپهر و اخترانش
دارنده نعش و دخترانش.نظامی. || نگهبان. نگهدارنده :
همیدون به بندش همی داشتند
بر او چند دارنده بگماشتند.اسدی. || ( اِخ ) خدای تعالی :
سپهبد بدارنده سوگند خورد
کزین دژ برآرم بخورشید گرد.فردوسی.اگر خواهم از زیردستان خراج
ز دارنده بیزارم و تخت و تاج.فردوسی.جهانجوی و گردی و یزادن پرست
مداراد دارنده باز از تو دست.فردوسی.

فرهنگ معین

(رَ دِ یا دَ ) (ص فا. ) ۱ - آن که چیزی را دارد، صاحب ، مالک ، خداوند. ۲ - چیزدار، ثروتمند، مال دار.

فرهنگ عمید

کسی که چیزی دارد، دارا، چیزدار، مالک.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - آنکه چیزی را دارد . صاحب مالک خداوند . ۲ - چیز دار مالدار ثروتمند . یا قوه دارنده قوه ماسکه .

ویکی واژه

آن‌که چیزی را دارد. صاحب، مالک، خداوند.
چیزدار، ثروتمند، مال‌دار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم