خوانده. [ خوا/ خا دَ / دِ ] ( ن مف ) پذیرفته شده ، چنانکه در خواهرخوانده و برادرخوانده می آید. || اسم مفعول از خواندن. رجوع به معانی خواندن شود. || مدعی علیه در اصطلاح دادگستری. ( از لغات فرهنگستان ). خوانده. [ خوا / خا دَ ] ( اِخ ) دهی از بخش حومه شهرستان نائین در بیست ودوهزارگزی نائین. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).
فرهنگ معین
(خا دِ ) (ص مف . ) ۱ - قرائت شده . ۲ - دعوت شده . ۳ - احضار شده ، فراخوانده .
( اسم ) ۱ - قرائت شده مطالعه شده . ۲ - دعوت شده بمهمانی . ۳ - احضار شده فرا خوانده . ۴ - مدعی علیه . دهی است از بخش حومه شهرستان نائین در بیست و دو هزار گزی نائین .