یواقیت

لغت نامه دهخدا

یواقیت. [ ی َ ] ( ع اِ ) ج ِ یاقوت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از المعرب جوالیقی ص 356 ) : برگهای درختان پیروزه بود یا زمرد و بار آن یواقیت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 403 ). آن درهای ماه پیکر و یواقیت نارگون و... بریختند.( ترجمه تاریخ یمینی ص 275 ). و رجوع به یاقوت شود.

فرهنگ معین

(یَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ یاقوت .

فرهنگ عمید

= یاقوت

فرهنگ فارسی

جمع یاقوت
(اسم ) جمع یاقوت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم