یدکی. [ ی َ دَ ] ( ص نسبی ) اسب جنیبت. کتل. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به یدک شود. || علی البدل. دومی از هر چیز که احتیاط را دارند تا اگر یکی تلف و تباه شود دیگری را به کار ببرند: قطعه های یدکی ماشین ، قطعه های یدکی اتومبیل ، تیغ یدکی. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ معین
(یَ دَ ) [ تر - فا. ] (ص . ) قطعات اضافی که برای جایگزین کردن قطعات خراب شدة یک دستگاه نگه داری می شود.
فرهنگ عمید
١. ابزار یا قطعه ای اضافی که هرگاه ابزار یا قطعه ای مشابه خراب شود می توان به جای آن کار گذاشت. ٢. (اسم ) یدک.
فرهنگ فارسی
اسباب یاابزاراضافه برای ماشینها اسب جنیبت کتل
ویکی واژه
قطعات اضافی که برای جایگزین کردن قطعات خراب شدة یک دستگاه نگه داری میشود.