یب. [ ی َ ] ( اِ ) تیر به زبان سمرقندی. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). تیر پیکان دار. ( برهان ) ( آنندراج ). تیر. ( جهانگیری ) ( اوبهی ) : ای رخ تو آفتاب و غمزه تو یب کرد فراقت مرا چو زرین ابیب.منجیک ( از فرهنگ اسدی ).و رجوع به ابیب در همین لغت نامه شود. یب. ( اِخ ) این کلمه رمز کتاب التهذیب شیخ طوسی است در نزد فقها. ( از یادداشت مؤلف ).
فرهنگ معین
(یَ ) (اِ. ) تیر پیکان دار.
فرهنگ عمید
تیر پیکان دار.
فرهنگ فارسی
این کلمه رمز کتاب التهذیب شیخ طوسی است در نزد فقها