گیرش

لغت نامه دهخدا

گیرش. [ رِ ] ( اِمص ) اسم مصدر از گرفتن. گیرندگی. || تسخیر و گرفتگی و قبض. || زدن با نیزه و طعنه. || سرزنش و ملامت. || جرم و گناه. || عیب و تقصیر. ( ناظم الاطباء ). اما این معانی در جای دیگر دیده نشد.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - عمل گرفتن گیرندگی . ۲ - قبض تصرف . ۳ - نیزه زنی طعن . ۴ - سرزنش ملامت . ۵ - جرم گناه . ۶ - تقصیر عیب .

فرهنگستان زبان و ادب

{ignition} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] آغاز پدید آمدن شعله یا کورسوزی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت فال جذب فال جذب فال مارگاریتا فال مارگاریتا