گمست

لغت نامه دهخدا

گمست. [ گ َ م َ ] ( اِ ) جوهری است فرومایه و ارزان و رنگ آن کبود به سرخی مایل میباشد و معدن آن به مدینه طیبه نزدیک است. گویند در پیاله و ظروف گمست هرچند شراب خورند مستی نیاورد و اگر قدری از آن در قدح شراب اندازند همین خاصیت دهد و اگر در زیر بالین گذارند و بخوابند خوابهای خوش بینند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( الفاظ الادویه ). به عربی جمست گویند. ( از اقرب الموارد ). جمست. ( انجمن آرای ناصری ) :
میان خواجه و تو و میان خواجه و من
تفاوت است چنانچون میان زر و گمست.فرخی.

فرهنگ معین

(گَ مَ ) (اِ. ) نوعی جواهر ارزان به رنگ کبود.

فرهنگ عمید

نوعی بلور به رنگ سرخ یا زرد، نوعی جواهر ارزان و پست.

ویکی واژه

نوعی جواهر ارزان به رنگ کبود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال فرشتگان فال فرشتگان فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت