گردن افراز

لغت نامه دهخدا

گردن افراز. [ گ َ دَ اَ ] ( نف مرکب ) متکبر. خودپسند :
بازی کن و چابک و طرب ساز
مالیده سرین و گردن افراز.نظامی. || گردنکش :
در این سودا که با شمشیر تیز است
صلاح گردن افرازان گریز است.نظامی. || سربلند. نیرومند. قوی :
شبان آنچنان گردن افراز گشت
که آن پادشاهی بدو بازگشت.نظامی.

فرهنگ معین

(گَ دَ. اَ ) (ص فا. ) ۱ - متکبر، خودپسند. ۲ - گردنکش ، عاصی . ۳ - نیرومند، قوی .

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - متکبر خودپسند : بازی کن و چابک و طرب ساز مالیده سرین و گردن افراز . ( نظامی ) ۲ - سربلند مفتخر . ۳ - گردنکش عاصی : درین سودا که با شمشیر تیز است صلاح گردن افرازان گریز است . ( نظامی ) ۴ - نیرومند قوی : شبان آن چنان گردن افراز گشت که آن پادشاهی بدو باز گشت . ( نظامی )

ویکی واژه

متکبر، خودپسند.
گردنکش، عاصی.
نیرومند، قوی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال میلادی فال میلادی فال درخت فال درخت فال تماس فال تماس