لغت یاب
|
دیکشنریها
دیکشنری تخصصی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
فرهنگ اسم ها
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
دانشنامه آزاد فارسی
دانشنامه اسلامی
ویکی واژه
نصب
گردار
لغت نامه دهخدا
گردار. [ گ َ ] ( نف مرکب ) مبتلا به گر و جرب. مبتلا به خارش. ( از ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنکه مبتلی به جرب است . ۲ - آنکه بدنش خارش دارد .
گزارش محتوای نامناسب
بیا فالت رو بگیرم!!!
بزن بریم
فال تک نیت
فال پی ام سی
فال تاروت
فال سنجش