کندک. [ ک َ دَ ] ( اِ ) حفره : اُکرَه ؛ کندکی که در آن آب جمع شود. ( منتهی الارب ). و رجوع به کندگ و کنده شود. کندک. [ ک ُ دَ] ( اِ ) نان ریزه شده و پاره پاره. ( برهان ) ( آنندراج ).ریزه ریزه و پاره پاره نان. ( انجمن آرا ). نان ریزه. ( فرهنگ رشیدی ) ( فرهنگ جهانگیری ). نان ریزریز کرده. ( ناظم الاطباء ). || غوزه. جوزق. جوزقه پنبه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به گندک شود.
فرهنگ معین
(کُ دَ ) (اِ. ) نان ریزریز شده ، نان پاره پاره .
فرهنگ عمید
ریزۀ نان، پارۀ نان، نان ریزشده.
فرهنگ فارسی
( اسم ) نان ریز ریز شده نان پاره پاره . حفره . اکراه کندکی که در آن آب جمع شود...