کمست

لغت نامه دهخدا

کمست. [ ک َ م َ ] ( اِ ) نوعی از جواهر زبون کم قیمت و ارزان باشد. ( برهان ). نوعی از جواهرزبون کم بها که رنگش به سرخی مایل است و معرب آن جمست باشد. ( آنندراج ). یک نوع گوهری زبون و کم قیمت و ارزان. ( ناظم الاطباء ). صحیح آن گمست = جمست. ( حاشیه ٔبرهان چ معین ). و رجوع به گمست و جمست شود. || کنایه از مردم بداصل و نادان هم هست. ( برهان ).مردم بداصل و نادان. ( ناظم الاطباء ). || نوعی از پیاله و جام. ( ناظم الاطباء ) ( از اشتینگاس ).

فرهنگ معین

(کَ مَ ) (اِ. ) نوعی جواهر ارزان و کم قیمت .

فرهنگ عمید

= جسمت

ویکی واژه

نوعی جواهر ارزان و کم قیمت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال ارمنی فال ارمنی فال زندگی فال زندگی فال تاروت فال تاروت