کلیمی

لغت نامه دهخدا

کلیمی. [ ک َ ] ( حامص ) کلیم بودن. مانند موسی ( ع ) بودن. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلیم و کلیم اﷲ شود.
کلیمی. [ ک َ ] ( ص نسبی ) منسوب به کلیم اﷲ، موسی ( ع ). پیرو دین موسی ( ع ) ( فرهنگ فارسی معین ). یهود. جهود. یهودی. موسایی. موسوی. اسرائیلی. ج ، کلیمیان. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به یهود و بنی اسرائیل شود.

فرهنگ معین

(کَ ) [ ع . ] (ص نسب . ) موسوی ، پیرو حضرت موسی ، یهودی .

فرهنگ عمید

پیرو حضرت موسی، یهودی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به کلیم الله ( موسی ۴ ) پیرو دین موسی ۴ .

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:یهود

ویکی واژه

موسوی، پیرو حضرت موسی، یهودی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال تک نیت فال تک نیت فال ابجد فال ابجد فال تک نیت فال تک نیت