کستی. [ ک ُ ] ( اِ ) به معنی کشتی باشد و آن چنان است که دو کس برهم چسبند و یکدیگر را برزمین زنندو اصل این لغت کستی است چه از کستن مشتق است که به معنی کوفتن باشد و چون در فارسی سین بی نقطه و شین نقطه دار بهم تبدیل می یابند بنابر آن کشتی خوانند. ( برهان ). به معنی کشتی مشهور است و اصل این لغت از کوفتن است چه دوتن بریکدیگر چسبند و هرکه قوی تر و غالب باشددیگری را بر زمین کوبد و کوفته کند به تغییر السنه سین به شین تبدیل یافته است. ( آنندراج ) : غم و تیمار گویی هست با جانم به کستی در ز درد و غم شوم هزمان به دین خودپرستی در.قطران ( ازآنندراج ).پیل زوری که چون کند کستی بند او پیل را دهد سستی.مسعودسعد ( از آنندراج ).دستم گرفت و افکند ناگه بزیر پایم پس گفت خیز و بنما این چابکی و چستی فریاد من رس اکنون کز دستهای بسته با چون فلک حریفی باید گرفت کستی.کمال الدین اسماعیل ( از آنندراج ).رجوع به کستی کردن شود. || به معنی زنار هم آمده است و آن ریسمانی باشد که ترسایان و هندوان بر کمر بندند و گاهی هم برگردن افکنند. ( برهان ). به معنی زنار است و آن در اصل کشتی بوده برخلاف کستی. ( آنندراج ). کشتی. ( حاشیه برهان چ معین ). از پهلوی کستیک مأخوذ است و کلمه اخیر غالباً درگزارش پهلوی اوستا و در کتابهای پهلوی به معنی کمربند مخصوص زرتشتیان استعمال شده ، از آن جمله در تفسیربند دوازدهم فرگرد شانزدهم و بندهای یکم تا نهم فرگرد هیجدهم وندیداد و فصل بیست و چهارم بند بیست و دوم و فصل سی ام بند سی ام بندهشن. کلمه مزبور از ماده ٔکست مشتق است که در پهلوی به معنی پهلو، سوی ، جانب و کنار است و در پارسی نیزکشت و کست بهمین معنی آمده. در اشعار پارسی کستی هم به معنی کشتی و مصارعه و هم به معنی کمربند مخصوص زرتشیان آمده است. کستی را زرتشتیان «بند دین » نیز گویند و معرب آن کستیج و کستک و کشتیج است. این کستی از72 نخ از پشم سفید گوسفند تهیه می گردد و آن باید بدست زن موبدی بافته شود. 72 نخ به شش رشته قسمت شده وهر رشته 12 نخ دارد. عدد 72 اشاره است به 72 فصل یسنا که مهمترین قسمت اوستاست و 12 اشاره است به دوازده ماه سال و 6 اشاره است به شش گهنبار که اعیاد دینی سال باشد. کستی را باید سه بار بدور کمربندند و این نیز به عدد سه اصل مزدیسنا: منش نیک ، گوش نیک و کنش نیک می باشد. هر زرتشتی پس از سن هفت سالگی موظف است که کستی را به دور کمر بندد. ( مزدیسنا ص 243، 252 ).
فرهنگ معین
(کُ تِ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - کُشتی . ۲ - زنار و ریسمانی که ترسایان و هندوان و زرتشتیان بر کمر بندند.
فرهنگ عمید
۱. (ورزش ) کُشتی. ۲. در آیین زردشتی، کمربند مقدسی که پس از هفت سالگی موظف به بستن آن هستند. ۳. کمربند: بر کمرگاه تو از کستی جوزاست بتا / چه کشی بیهده کستی و چه بندی کمرا (خسروی: شاعران بی دیوان: ۱۷۲ ). * کستی کردن: (مصدر لازم ) [قدیمی] ۱. کشتی گرفتن. ۲. مقابله کردن: به زور آن که با باده کستی کند / فکنده ست هرگه که مُستی کند (اسدی: ۵۰ ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - کمربند یست زرد شتیانرا و آن از ۷۲ نخ از پشم سفید گوسفند تهیه میگردد و بدست زن موبدی بافته شود . ۷۲ نخ به ۶ رشته قسمت شده هر رشته دارای ۱۲ نخ است . عدد ۷۲ اشاره است به ۷۲ فصل یسنا که مهمترین قسمت اوستاست . ۱۲ اشاره است به ۱۲ ماه سال ۶ اشاره است به ۶ گهنبار ( که اعیاد دینی سال باشند ) . کستی را باید ۳ بار دور کمر پیچید و این نیز بعدد ۳ اصل مزدیسنا ( منش نیک گوش نیک و کنش نیک ) است . هر زردشتی پس از سن هفت سالگی موظف است که کستی را بدور کمر بندد . ۲ - کشتی مصارعت : ( بکستی با فلک بیرون چرا رفتی ? کجا داری تو با او طاقت کستی ? ) ( ناصر خسرو )
دانشنامه عمومی
کستی (صیدون). کستی، روستایی در دهستان رودزیر بخش علا شهرستان صیدون در استان خوزستان ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۴۴۱ نفر ( ۹۴ خانوار ) بوده است.
ویکی واژه
کُشتی. زنار و ریسمانی که ترسایان و هندوان و زرتشتیان بر کمر بندند.