کزف

لغت نامه دهخدا

کزف. [ ک َ زَ / ک َ زِ / ک ُ ] ( اِ ) قیر باشد و آن دارویی است سیاه و بدبوی که بیشتر بر شتران گرگین مالند. ( برهان ). قیر باشد که بر کشتیها مالند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). اسم فارسی قیر است. ( فهرست مخزن الادویه ). قیر. ( فرهنگ جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ). || نقره و سیم سوخته را نیز گویند. ( برهان ). بعضی گفته اند سیم سیاه وسوخته است و این اصح است. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ).
کزف. [ ک َ زَ ] ( اِ ) سوادی که زرگران بکار برند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(کُ ) (اِ. ) کُرف ، قیر، شبه .

فرهنگ عمید

=کرف

ویکی واژه

کُرف، قیر، شبه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال پی ام سی فال پی ام سی فال زندگی فال زندگی