کتو

لغت نامه دهخدا

کتو. [ ک َت ْوْ ] ( ع مص ) گام نزدیک نهادن. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). گام خرد نهادن. ( تاج المصادر بیهقی ).
کتو. [ ک َ ت َ ] ( اِ ) بیماریی در اسب و استر و خر. ( ناظم الاطباء ). ورم حلق ( در اسب ). ( یادداشت مؤلف ).
کتو. [ ک َ ] ( اِ ) مرغ سنگخواره را گویند و به عربی قطا خوانند. ( برهان ). مرغ سنگخواره. ( ناظم الاطباء ). قطا. ( مهذب الاسماء ). سنگخوارک. ( فرهنگ فارسی معین ).
کتو. [ ک ُ / ک َت ْ تو ] ( اِ ) غوزه پنبه باشد که غلاف پنبه نارسیده است. ( برهان ). غوزه پنبه. ( فرهنگ جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ) : و از پنجاه من کتوی اینان پنج من پنبه بیرون نیاید. ( دیوان نظام قاری ص 133 ).
صبر بسیار بباید پدر پیر و حلاجش
تا دگر مادر کتو چو تو فرزند بزاید.نظام قاری ( دیوان البسه ص 126 ).ز گوش پنبه برون آر ای کتو که به پیش
مسافتی است ترا ریسمان صفت بس دور.نظام قاری ( دیوان ص 32 ).

فرهنگ معین

(کَ تَ ) (اِ. ) مرغ سنگ خواره .
(کُ ) (اِ. ) غوزه پنبه .

فرهنگ فارسی

( اسم ) غف پنبه غوز. پنبه .
گام نزدیک نهادن

دانشنامه عمومی

کتو ( به انگلیسی: Torpedo scad ) ( Megalaspis cordyla ) نوعی ماهی است.
بدن مستطیلی شکل، فشرده و کوچک بوده فکین در جلو دارای دندان های نیش دائمی است باله مخرجی از باله پشتی دوم بلند تراولین باله پشتی دارای ۸ شعاع سخت، دومین باله پشتی دارای یک شعاع سخت و ۱۸ تا ۲۰ شعاع نرم و باله مخرجی دارای ۳ شعاع سخت و ۱۶ - ۱۷ شعاع نرم می باشد. در ادامه باله پشتی دوم دارای ۷ تا ۹ بالچه و در دارامه باله مخرجی دارای ۸ تا ۱۰ بالچه می باشد. باله سینه ای دراز و داسی شکل. خط جانبی در جلو خمیده و قسمت مستقیم خلفی آن تقریباً دارای ۵۶ فلس دندانه داردر تمام طول که یک تیغه جانبی دمی را تشکیل می دهد. یک لکه تیره در بالای قسمت خلفی سرپوش آبششی دیده می شود رنگ بدن در پشت مایل به خاکستری و پهلوها و شکم نقره ای می باشد. گونه ای سطح زی بوده و به صورت گله ای حرکت می کنند تغذیه آنها از سخت پوستان کوچک صورت می گیرد تغذیه توسط خارهای آبششی صورت می پذیرد. بیشینه درازای بدن 80 سانتی متر می باشد.
محل زندگی آنها شامل ساحل خاوری آفریقا، دریای قرمز و خلیج فارس تا فرموز، هاوایی و کینسلند می باشد.
کتو (جویم). کتو، روستایی در دهستان جویم بخش مرکزی شهرستان جویم در استان فارس ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۴۷۴ نفر ( ۱۲۴ خانوار ) بوده است.

ویکی واژه

فارسی
کُتو
غوزه پنبه.
مرغ سنگ خواره.
سوزش دل، بی‌قراری، در حالت مطلاطم بودن بر اثر سّری یا افشای موضوعی.
نفرین مادرانه: قارنی کِتو چاقارد سه دلت ناآرام گردد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم