کبوس

لغت نامه دهخدا

کبوس. [ ک َ / ک ُ ] ( ص ) کج و ناراست باشد. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). کژ و ناراست را گویند. ( آنندراج ). کژ باشد. ( از فرهنگ اسدی ) :
بجز بر آن صنم عاشقی فسوس آید
که جز بر آن رخ او عاشقی کبوس آید.دقیقی.در فرهنگ جهانگیری کلمه بصورت کِیوس آمده است به همین معنی و صورت متن را هم ندارد.

فرهنگ معین

(کَ ) (ص . ) ناراست ، کج .

فرهنگ عمید

کج، ناراست، خمیده.

فرهنگ فارسی

( صفت ) کج نار است .

دانشنامه عمومی

کبوس (دهانه). کبوس یک دهانه برخوردی در ماه است.
این دهانه ۲ دهانه اقماری دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم