کاهدان

لغت نامه دهخدا

کاهدان. ( اِ مرکب ) آن جای که کاه انبارند. کهدان. کاه انبار. ( از یادداشتهای مؤلف ) :
خری در کاهدان افتاده ناگاه
نگویم وای بر خر وای بر کاه.نظامی.با فلان کس در فلان کاهدان فساد کردی و چون اثر آن در تو ظاهر شد... از خود دفع کردی. ( انیس الطالبین ).
- امثال :
دزد نادان به کاهدان می زند ؛ کسی که راه و رسم کاری را بلد نیست آن را بد انجام می دهد.
کاه از تو نیست کاهدان از توست .
رجوع به کاه انبار شود.

فرهنگ معین

(اِمر. ) انبار کاه ، محل ریختن کاه .

فرهنگ عمید

انباری برای نگه داشتن کاه یا خوراک چهارپایان، جای ریختن کاه، انبار کاه.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جایی که در آن کاه یا خوراک چار پایان را ذخیره کنند انبار کاه : [ دارم دلی همچون جهان تا می کشد کوه گران من که کشم که کی کشم زین کاهدان واخر مرا ) ( دیوان کبیر ) یا ( اگر ) کاه از تو نیست کاهدان از تست .

ویکی واژه

انبار کاه، محل ریختن کاه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال احساس فال احساس فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تاروت فال تاروت