کالک

لغت نامه دهخدا

کالک. [ ل َ ] ( ص مصغر، اِ مصغر ) مصغر کال. هرمیوه نارسیده عموماً و خربزه و هندوانه نارس خصوصاً. || هرچیز زشت و قبیح المنظر. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) خربزه نارسیده کوچک را گویند و به عربی خضف خوانند. ( برهان ) ( فرهنگ جهانگیری )( شعوری ج 2 ورق 245 ) ( فرهنگ اسدی چ اقبال ص 427 ). سفچ. سفچه. کمبزه. کمبیزه. خرچه. کاله. گرمک و طالبی نارسیده. چرچک. به فارسی قرع را و نیز بطیخ صغیر خام را نامند. ( فهرست مخزن الادویه ). || کدوی استادان حجام را گویند که با آن حجامت کنند. ( برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( شعوری ج 2 ورق 245 ) :
لابد آنکس که مثل پیشه او حجامی است
ساز او استره و کالک ونشتر باشد.امیرخسرو دهلوی.|| قسمی از نعلین. ( ناظم الاطباء ).
کالک. [ ل َ ] ( اِخ ) ناحیتی است در چین در حدود دهولک ، تخار، بربر، که اراضی آن از نهر جکش مشروب میشود. ( از تحقیق ماللهند ص 131 ).
کالک. [ ل َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کنارک شهرستان چاه بهارواقع در 125 هزارگزی باختر چاه بهار کنار دریا و محلی گرمسیر است و 550 تن سکنه دارد. از آب باران و چاه مشروب میشود. محصول آن غلات ، ذرت ، ماهی ، و شغل اهالی زراعت و صید ماهی است. راههای آن مالرو است و پاسگاه ژاندارمری دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).

فرهنگ معین

(لَ ) (اِمصغ . ) نوعی خربزة کوچک .

فرهنگ عمید

=کال۱

فرهنگ فارسی

از انواع کاغذ، کال:میوه نارس، میوه ایکه هنوزنرسیده وقابل خوردن نباشد
( اسم ) ۱ - هر میو. کال نارس . ۲ - خربز. نا رسید. کوچک . ۳ - کدوی حجام که بوسیل. آن حجامت کنند : [ بد آن کس که مثل پیش. او حجامی است ساز او استره و کالک نشتر باشد ] . ( امیر خسرو )

دانشنامه عمومی

کالک ( به چکی: Kalek ) یک منطقهٔ مسکونی در جمهوری چک است که در ناحیه خوموتوو واقع شده است. کالک ۴۸٫۶۹ کیلومتر مربع مساحت و ۲۰۷ نفر جمعیت دارد و ۷۰۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
کالک (کلن). کالک ( به آلمانی: Köln - Kalk ) یک منطقهٔ مسکونی در آلمان است که در کلن واقع شده است. کالک ۳۸٫۲ کیلومتر مربع مساحت و ۱۰۹٬۰۴۵ نفر جمعیت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال زندگی فال زندگی فال کارت فال کارت فال امروز فال امروز