کارمندی

لغت نامه دهخدا

کارمندی. [ م َ ] ( حامص مرکب )عمل کارمند. داشتن شغلی در دستگاهی. عضویت اداره.

فرهنگ فارسی

شغل کار مند عضویت اداره یا موسسهای .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال چای فال چای فال قهوه فال قهوه فال تماس فال تماس