چراغانی

لغت نامه دهخدا

چراغانی. [ چ َ / چ ِ ] ( اِ ) چراغان. چراغوانی. چراغبانی. آئین بستن کوی و برزن شهر و چراغ بسیار روشن کردن در جشن ها وعروسی ها. جشن و شادی. چراغونی. چراغبارانی. چراغبارونی.

فرهنگ معین

(چِ ) (ص نسب . ) ۱ - منسوب به چراغان ، چراغ های بسیاری که در جشن ها و عروسی ها روشن کنند. ۲ - مجلس شادمانی که در آن چراغ های بسیار روشن کنند.

فرهنگ فارسی

( اسم ) چراغان
چراغوانی - چراغبانی - جشن - آئین بستن کوی و برزن شهر و چراغ بسیار روشن کردن در جشن ها و عروسی ها - جشن و شادی - چراغونی - چراغبارانی - چراغبارونی .

دانشنامه آزاد فارسی

چراغانی (آیین هندو)
رجوع شود به:دیوالی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] چراغانی ، آراستن جاها، به ویژه گذرگاه ها، در شهرها و روستاها با چراغ های رنگارنگ عمدتاً به نشانه جشن و سرور می باشد.
ملازمت جشن و شادمانی با رفتارِ جشنی چراغان کردن چنان نزدیک است که گاه چراغانی به معنای مطلق جشن و سرور نیز به کار رفته است .
چراغانی مسلمانان
برخی ، بر اساس فتاوی شرعی ، چراغانی را به سبب آنکه سنّت صحابه نبوده و نوعی اسراف و تشبه به عمل کافران است ، مجاز ندانسته اند.
منبع
...

ویکی واژه

illuminazione
منسوب به چراغان ؛ چراغ‌های بسیاری که در جشن‌ها و عروسی‌ها روشن کنند.
مجلس شادمانی که در آن چراغ‌های بسیار روشن کنند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال اوراکل فال اوراکل فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال قهوه فال قهوه