پیش تاز
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. کسی که پیش از دیگران به دشمن حمله کند.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- آنکه قبل از دیگران رود آنکه بجلو تازد آنکه جلو کاروان یا دسته ای بتازد. ۲- مقدم پیشرو : پیشتاز عرص. بلاغت. ۳- آنکه در مقدم. گروهی از سپاهی تازد طلایه مقدمه : پیش تازان توپخانه .