پژه

لغت نامه دهخدا

پژه. [ پ َ ژَ ] ( اِ ) گریوه. گردنه. سرکوه. کُتل. عقبه. و رجوع به پَژ شود. || زمین پشته. ( برهان قاطع ). || آستر جامه و غیره.
پژه. [ پ َ ژُه ْ ] ( نف ) مخفف پژوه است.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- گردنه گریوه کتل بش بند سر کوه . ۲- زمین پست و بلند . یا سر پژ گرفتن.( ظاهرا بصورت سخریه و استهزا ) کار را بکمال رساندن باشد از خوب یا زشت مثل اینکه امروز گویند : ( معرکه کردی ).
گریوه گردنه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم