پوشیدگی

لغت نامه دهخدا

پوشیدگی. [ دَ/ دِ ] ( حامص ) حالت و چگونگی پوشیده. مستوری. مستوربودن. ستر. خفاء. استتار. خفیه. ( دهار ). احتجاب. کسوف. غماء. ( دهار ). خافیة. ( منتهی الارب ) :
سه دیگر که بالا و رویش بود
بپوشیدگی نیز خویش بود.فردوسی.|| ابهام. التباس. قذحمة. و فی المثل صرحت بقذحمة، ای وضحت القصة بعدالتباس. ( منتهی الارب ). تشابه ، شبهة؛ پوشیدگی کار و مانند آن. ( منتهی الارب ). غشاوة؛ پوشیدگی چشم. اشکال ؛ پوشیده شدن امر. ( منتهی الارب ). اشکال ؛ پوشیدگی ببردن و هذا من باب السلب والایجاب. ( تاج المصادر بیهقی ). عفاء؛ پوشیدگی و ناپدیدگی. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(دِ ) (حامص . ) ۱ - حالت هر چیز پوشیده . ۲ - ابهام .

فرهنگ عمید

۱. حالت هرچیز پوشیده.
۲. مستوری.

فرهنگ فارسی

کیفیت و حالت پوشیده . ۲- مستوری مستور بودن خفا. ۳- ابهام التباس شبهه .

ویکی واژه

حالت هر چیز پوشیده.
ابهام.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم