پندی

لغت نامه دهخدا

پندی. [ پ َ ] ( اِ ) درتاج المصادر بیهقی در معنی کلمه حجلان گوید: برجستن مرغ و پندی و شتر پی کرده در رفتن - انتهی. ظاهراً پندی زاغ و کلاغ باشد یا صورتی از پند بمعنی غلیواژ.
پندی. [ پ َ ] ( ص ) منسوب به پند :
پذیرند از تو شاهنشاه صاحب
همه گفتارها بندی و پندی.سوزنی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به پند اندرزی .
ظاهرا پندی زاغ و کلاغ باشد یا صورتی از پند بمعنی غلیواژ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال اعداد فال اعداد فال چای فال چای فال عشق فال عشق