پلمب

فرهنگ معین

(پُ لُ ) [ فر. ] (اِ. ) ۱ - قطعة سرب یا موم آب شده ای که برای جلوگیری از دستکاری و سوءاستفاده به سر پاکت یا در مغازه یا خانه یا مکان دیگری مهر شود، مهرو موم . (فره ). ۲ - مجازاً به معنی تعطیل کردن و بستن جایی .

فرهنگ عمید

مُهر سربی کوچک سوراخ دار که بعد از بستن در جایی یا چیزی با نخ به آن وصل می کنند تا از دست خوردگی در امان بماند.
* پلمب شدن: (مصدر لازم ) [مجاز] بسته شدن، تعطیل شدن جایی.

فرهنگ فارسی

سرب، اسرب، ساچمه، مهرسربی کوچک

ویکی واژه

قطعة سرب یا موم آب شده‌ای که برای جلوگیری از دستکاری و سوءاستفاده به سر پاکت یا در مغازه یا خانه یا مکان دیگری مهر شود، مهرو موم. (فره)
مجازاً به معنی تعطیل کردن و بستن جایی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم