پس زدن

لغت نامه دهخدا

پس زدن. [ پ َ زَ دَ ]( مص مرکب ) دور کردن چنانکه خاشاک را از روی آب و امثال آن عقب زدن. || بدنبال گذاردن. پیش افتادن از همکاران : همه هم درسان خود را پس زده است.
- امثال :
از پا پس میزند با دست پیش میکشد ؛ چیزی را که بزبان از قبول آن سر میزند در معنی طالب آن است و با کنایات و دیگر کارهاخواستاری خود را می نماید. و نیز رجوع به پس... شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- عقب زدن دور کردن . ۲- جا گذاشتن بدنبال گذاردن : همشاگردیهایش را پس زده .

فرهنگستان زبان و ادب

[پیوند] ← پس زنی 2

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:برگرداندن

ویکی واژه

parare
respingere
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال عشقی فال عشقی فال رابطه فال رابطه فال چوب فال چوب