پرنعمت

لغت نامه دهخدا

پرنعمت. [ پ ُ ن ِ م َ ] ( ص مرکب ) بسیارمال. پرکالا و اطعمه : باکالنجار و جمله گرگانیان خانه ها بگذاشته بودند پرنعمت و ساخته سوی ساری برفته. ( تاریخ بیهقی ).

فرهنگ عمید

جایی که میوه، خواربار، و متاع فراوان باشد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) پر از مال پر از کالا بسیار نعمت .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم