پرخو

لغت نامه دهخدا

پرخو. [ پ َ خ َ ] ( اِ ) حواطه. ( السامی فی الاسامی ). جُوبه.( صراح اللغه ). جائی باشد که در کنج خانه ها سازند و پر از غله کنند. ( برهان ). نوعی انبار است که در خانه ها از تخته و گل کنند ذخیره کردن غله را :
کند مُدَخّرِ قدرش گه ذخیره جود
بجای خُنب نطاقات چرخ را پرخو.آذری.- پَرخَو کردن ؛ فرخو کردن. بریدن و هموار کردن شاخه های زیادتی درخت. پیراستن درختان یعنی بریدن شاخه های زیادتی آنرا تا به اندام نشو و نما کنند. ( برهان ).
|| در بعض نسخ به پرخو معنی شادمانی نیز داده اند. ( شعوری ). و رجوع به فرخو شود.

فرهنگ معین

(پَ خُ ) (اِ. ) = فرخو: پیراستن درختان ، بریدن شاخه های زیادی اشجار.

فرهنگ عمید

جای ریختن آرد یا غله در خانه یا دکان که از خشت و گِل یا تخته درست کنند، کنور، کندوله.
۱. بریدن شاخه های زاید تاک و سایر درختان، پر کاوش.
۲. کندن علف های هرز از میان کشتزار.

فرهنگ فارسی

انباری که جهت بجهت ذخیره کردن غله در خانه ها درست کنند جوبه حواطه .
( اسم ) پیراستن درختان بریدن شاخه های زیادی اشجار .

ویکی واژه

فرخو: پیراستن درختان، بریدن شاخه‌های زیادی اشجار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم