پرتابی. [ پ ُ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی پرتاب. پرتابی. [ پ َ ] ( ص نسبی ، اِ ) ( تیرِ... ) پرتاب شده. گشاد داده. رها شده. || تیری که آنرا نیک دور توان انداخت. ( صحاح الفرس ) : تا هست ز شست دور در سرعت ایام چو تیرهای پرتابی.انوری.به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی هوا گرفت زمانی ولی بخاک نشست.حافظ.|| سلاح که بسوی دشمن از انسان و حیوان پرتاب کنند چون زوبین و مطراق و جز آن.
فرهنگ معین
(پَ ) (ص نسب . ) ۱ - پرتاب شده . ۲ - تیری که آن را نتوان بسیار دور انداخت . ۳ - کماندار، تیرانداز.
فرهنگ عمید
۱. پرتاب شده: به بال وپر مرو از ره که تیر پرتابی / هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست (حافظ: ۵۶ ). ۲. سریع. ۳. (اسم، صفت ) [جمع: پرتابیان] تیرانداز، کمان دار.