پرت و پلا
پرت و پلا. [ پ َ ت ُ پ َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ، از اتباع ) تَرت و پَرت. تندوخند. تارومار. پخش و پلا. تَرت و مَرت. پراکنده. || چرندپرند. هذیان. سخنان نا به وجه. - پرت و پلا شدن ؛ متفرق شدن. پراکنده شدن. - پرت و پلا کردن ؛ متفرق کردن. پراکنده کردن. تارومار کردن. پراکندن. پراکنیدن. - پرت وپلا گفتن ؛ هذیان گفتن. نامربوط گفتن. پرت گفتن. بی رویه گفتن. وِل گفتن. پراکنده گفتن.
(پَ تُ پَ ) (ص مر. ) ۱ - پراکنده ، پخش و پلا. ۲ - بیهوده ، چرند و پرند.
= پرت * پرت وپلا * پرت وپلا شدن: (مصدر لازم ) ۱. پراکنده شدن. ۲. تارومار شدن.
( صفت اسم ) ۱- تارو مار پخش وپلا ترت و پرت ترت و مرت. ۲- بیهوده بی معنی مزخرف چرند و پرند. دری وری : ( وجوابهای پرت و پلایی بسوئ لات عدیده ای که از هر طرف بر او باریدن گرفته بود میداد. ) ( دشتی ).
پراکنده، پخش و پ بیهوده، چرند و پرند.
فال و استخاره
فال کارت
فال عشق
فال تاروت