لغت نامه دهخدا ( پرآور ) پرآور. [ پ َ وَ ] ( نف مرکب ) دارای پر. تیزپر. و تیزرو و پرنده. ( برهان ) : گهی با چراگر چراگر شدی گهی با پرنده پرآور شدی.خواجو ( همای و همایون ).
فرهنگ عمید ۱. پرنده.۲. دارای پر.۳. تیزپَر، تیزرو: گهی با چراگر چراگر شدی / گهی با پراور پراور شدی (خواجو: مجمع الفرس: پراور ).