واگذاردن

لغت نامه دهخدا

واگذاردن. [ گ ُ دَ] ( مص مرکب ) واگذار کردن. تسلیم کردن. || ترک گفتن. فروگذار کردن : یا فروگذاشت کنم یا واگذارم چیزی را از آنها که بر نفس خود پیمان گرفته ام... ایمان نیاورده ام به قرآن بزرگ. ( تاریخ بیهقی ص 318 ). || سپردن. حواله کردن. محول کردن : و کار به خدا واگذارد. ( مجالس سعدی ).

فرهنگ معین

(گُ دَ ) (مص م . ) ۱ - تسلیم کردن ، چیزی را در اختیار کسی قرار دادن . ۲ - ترک کردن .

فرهنگ عمید

۱. واگذار کردن، تسلیم کردن، چیزی را در اختیار کسی گذاشتن.
۲. ترک کردن، ول کردن.

فرهنگ فارسی

واگذارکردن، تسلیم کردن ، ترک کردن، ول کردن
(مصدر ) ۱ - تسلیم کردن تفویض کردن . ۲ - ترک کردن فرو گذار کردن : ((... یا فروگذاشت کنم یا واگذارم چیزی را از آنها که بر نفس خود پیمان گرفته ام ...ایمان نیاورده ام بقر آن بزرگ . ) ) ۳ - حوله کردن بعهد. کسی انداختن : (( و کار بخدا واگذارده . ) )

ویکی واژه

تسلیم کردن، چیزی را در اختیار کسی قرار دادن.
ترک کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم